مثال کافه بازار: وقتی به تهران آمدم دیدم برخی از دوستان و همکلاسیان سابقم در دانشگاه شریف از جمله رضا محمدی، بر روی پروژه فارسیتل کار میکنند؛ وقتی از پروژه مطلع شدم به آن علاقهمند شدم و قرار شد دو هفته بیشتر در ایران بمانم تا با شرکتهایی همچون ایرانسل و سونی درباره توزیع این محصول مذاکره کنیم. البته این دو هفته تعطیلات از پیش برنامهریزی شدهی من در عمل هیچوقت تمام نشد. پس از چند وقت تصمیم گرفتیم که ماهیت شرکت را که بسیار در محصولش سرمایهگذاری شده بود تغییر دهیم. به همین خاطر سراغ ایدهی راهاندازی اپ استور رفتیم . در زمان آغاز پروژه، اندروید مارکت گوگل و اپ استورهای سامسونگ و سونی وجود داشتند. اولی خدماتش بر روی ایرانیان تحریم بود و مابقی فعالیت چندان جدی و قدرتمندی نداشتند و محدود به یک برند گوشی هم بودند. بهمن ماه ۸۹ نسخه اولیه اپلیکیشن بازار به صورت مستقل شکل گرفت و همان زمان در اولین نمایشگاهی با عنوان کنگره موبایل ایران نسبت به معرفی آن اقدام کردیم؛ روبروی ما غرفه ایرانسل بود و برخی از کارکنان این شرکت میآمدند و ما بازار را برای آنها نصب میکردیم.
مثال کافه بازار: قبل از به وجود آمدن کافه بازار، اکثر کاربران مجبور بودند نصب اپلیکیشن ها را از طریق کامپیوتر و یا مغازههای فروش موبایل انجام دهند. هم چنین اندروید مارکت گوگل و اپ استورهای سامسونگ و سونی وجود داشتند. اولی خدماتش بر روی ایرانیان تحریم بود و مابقی فعالیت چندان جدی و قدرتمندی نداشتند و محدود به یک برند گوشی هم بودند. علاوه براین مسائل مارکتی برای دانلود و خرید اپلیکیشن های فارسی وجود نداشت.
نمونه تجربه و پیشنهاد کافه بازار: اگر بخواهم کار دیگری را از اول شروع کنم، احتمالا در خیلی از موارد از جمله نحوه ی سرمایه گذاری و راه اندازی اولیه شرکت ، به شکل دیگری عمل خواهم کرد ، ما بیشترین "نه" را از طرف اپراتورهای موبایل و شرکت های وارد کننده و تولید کننده تلفن همراه شنیدیم . پیشنهادهای ما در خصوص همکاری مشترک بارها و بارها رد شد ، آنها فکر می کردند که ما بخاطر " نه " گفتنشان ، در کارمان موفق نخواهیم شد ، ولی به هر حال با تلاش فراوان توانستیم به طور کاملا مستقل راه خودمان را پیدا کنیم . بنابراین با نه شنیدن ها ناامید نشوید